نام اصیل ایرانی |فارسی|دختر|حرف ش
- توضیحات
- دسته: اسامی اصیل ایرانی | حرف ش
- بازدید: 621
نام دختر فارسی که با ش شروع شود:
ردیف |
اسم فارسی |
معنی نام |
1 | شاپرک | نوعی پروانه بزرگ که اغلب در شب پرواز می کند. |
2 | شاپری | شاه پری |
3 | شاخ شمشاد | کنایه از قد بلند و رعنا |
4 | شاخسار | محل انبوهی شاخه های درخت |
5 | شادآفرید | شاد آفریده شد، آفریده شاد |
6 | شاداب | با طراوت، تازه |
7 | شادان بانو | بانوی شاد |
8 | شادانه | شاهدانه |
9 | شادبانو | بانوی شاد |
10 | شادبهر | آن که از شادی بهره دارد، شاد، خوشحال |
11 | شادپری | پری شاد |
12 | شادخاتون | بانوی شاد |
13 | شاددخت | دختر شاد |
14 | شادرخ | کسی که چهره ای شاد و متبسم دارد، خنده رو |
15 | شادرو | شادرخ، آنکه سیمای شد دارد. |
16 | شادروز | نیکروز، خوشبخت نام زیبای دخترانه |
17 | شادفر | آن که دارای شکوه و شادی است. |
18 | شادک | نام مستعار سمک در داستان سمک عیار |
19 | شادکامه | کامروا، خوشحال، شادمان |
20 | شادگل | آن که چون گل شاداب است. |
21 | شادگون | شاد و خوشحال |
22 | شادلین | نرمی و ملایمت، شاد روی نرمخو، آرام و خوش چهره، مرکب از شاد + لین |
23 | شادمانه | خشنود، شاد |
24 | شادناز | مرکب از شاد (خوشحال) + مهر (محبت یا خورشید)، نام شهر یا مکانی در نیشابور |
25 | شادنوش | نوشنده شادی، شاد و خوشحال |
26 | شادور | شادمان، خوشحال |
27 | شادی | خوشحال، شادمانی |
28 | شادیا | بانوی شاد، دختر شاد و سرخش، منسوب به شادی |
29 | شادیان | از روی شادی، بر اساس شادی، آهنگ و نوای شادی آور |
30 | شادیانه | = شادیان، از روی شادی، بر اساس شادی، آهنگ و نوای شادی آور |
31 | شارک | سار (پرنده) |
32 | شارمینا | خجسته، فرخنده، مرکب از شارمین (سنسکریت) + الف تانیث (فارسی) |
33 | شاریس | نام یکی از توابع قزوین |
34 | شارین | متمدن، شهرنشین، مرکب از شار به معنای شهر + ین (پسوند نسبت )، نام دهی در قزوین |
35 | شارینا | متمدن، شهرنشین، مرکب از شار به معنای شهر + ین (پسوند نسبت ) + الف تانیث |
36 | شاسپرم | ریحان |
37 | شانو | نمایش، خودنمایی، نشان دادن، تئاتر خیابانی |
38 | شاه آذر | شاه آتش |
39 | شاه آفرید | آفریده شاه، نام دختر فیروز پسر یزدگرد پادشاه ساسانی |
40 | شاه اسپرم | شاسپرم |
41 | شاه بانگ | گیاهی با میوه زرد رنگ و معطر |
42 | شاه پرک | شاپرک |
43 | شاه پرند | نام نوه یزگرد پادشاه ساسانی |
44 | شاه پری | شاه پریها، عنبر |
45 | شاه پسند | گیاهی کاشتنی و زینتی که گلهای رنگارنگ چتری دارد. |
46 | شاه پونه | نام نوه یزدگرد پادشاه ساسانی |
47 | شاه جهان | مَلِک و سرور عالم، نام یکی از مهمترین قله های رشته کوه آلاداغ در شمال خراسان، نام چندتن از پادشاهان مغول هند (تیموریان)، نام پسر جهانگیر پادشاه بابری |
48 | شاه خاتون | بانوی پادشاه،نام دختر قدرخان، پادشاه ترکستان در دوره غزنوی |
49 | شاه فرید | شاه آفرید |
50 | شاه ناز | نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی |
51 | شاهبانو | ملکه، شهبانو، نام دختر فخرالدوله دیلمی |
52 | شاهجان | عنوان مرو که از شهرهای قدیم خراسان بوده است. |
53 | شاهدانه | نام گیاهی است که از دانه آن روغن می گیرند. |
54 | شاهدخت | شاه دختر دختر شاه |
55 | شاهفرند | شاه پرند |
56 | شایا | شایان |
57 | شایان دخت | دختر شایسته |
58 | شایسته | سزاوار، لایق و درخور |
59 | شب آرا | آراینده شب |
60 | شب افروز | ماه، زیباروی، درخشنده |
61 | شب بو | گلی معطر و زینتی در رنگهای متفاوت |
62 | شب پره | پروانه، خفاش |
63 | شب دخت | دختر شب |
64 | شب ناز | زیبایی شب، ناز شب |
65 | شباهنگ | مرغ سحر، بلبل، ستاره ای که پیش از صبح طلوع می کند. |
66 | شبدیس | مانند شب |
67 | شبگون | به رنگ شب، شبرنگ |
68 | شبنم | قطره ای که شب روی برگ گل و گیاه می نشیند، ژاله |
69 | شرمین | با شرم، با حیا، محجوب |
70 | شرمین دخت | دختر باحیا و محجوب |
71 | شرمینه | شرمین |
72 | شروانه | نام دایه مه پری در داستان سمک عیار نام های اصیل فارسی |
73 | شری | منطقهای در همدان |
74 | شرین | در گویش سمنان شیرین |
75 | شکال | در گویش مازندران آهو |
76 | شکرناز | (به کسر شین) شکر (سنسکریت) + ناز (فارسی) دارای ناز و غمزه دلپذیر |
77 | شکرین | (به کسر شین) شکر (سنسکریت) + ین (فارسی) هر چیز شیرین |
78 | شکفته | باز شده، شاداب، تازه، خندان |
79 | شکوفا | شکفته شده، غنچه ای که باز شده است، رشد یافته |
80 | شکوفه | گل درخشان میوه دار |
81 | شکوه | شأن، حشمت، بزرگی، هیبت، وقار |
82 | شکوه دخت | دختر باوقار |
83 | شکوه ناز | آن که دارای شکوه و زیبایی است. |
84 | شکوهنده | با شکوه، دارنده شکوه و جلال |
85 | شکوهه | جمال، زیبایی |
86 | شکیبا | صبور و بردبار |
87 | شکیبه | بردبار و صبور |
88 | شکیلا | (فارسی ، عربی) شکیل (عربی) + ا (فارسی) دارای شکل زیبا |
89 | شمشاد | درختی همیشه سبز، شخص خوش قد و قامت |
90 | شمیرا | نام عمه شیرین در منظومه خسروشیرین |
91 | شمیلا | (فارسی ، عربی) شمیل (عربی) + ا (فارسی)، منسوب به شمیل، نسیم و باد شمال |
92 | شناز | شیناز، لطیف و نازنین ، مرکب از شی (شبنم) + ناز |
93 | شناسا | آگاه و مطلع |
94 | شنبلید | نام گلی است، از شخصیتهای شاهنامه، نام کوچکترین دختر برزین، یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی اسم دختر |
95 | شوخ شنگ | نام دختری در رمان تبریز مه آلود |
96 | شورآفرین | ایجاد کننده هیجان و شوق |
97 | شورانگیز | هیجان انگیز |
98 | شوشا | نام قدیم شوش |
99 | شوق انگیز | شوق (عربی) + انگیز (فارسی) آنچه سبب شوق می شود، اشتیاق آور |
100 | شوکا | در گویش مازندران آهو |
101 | شه گل | شاهگل |
102 | شهبانو | شاه بانو ملکه، همسر شاه |
103 | شهپر | شاه پر ، هر یک از پرهای اصلی بال پرندگان، بال بزرگ، شهبال |
104 | شهدخت | شاهدخت |
105 | شهددخت | شهد (عربی) + دخت (فارسی) دختر شیرین |
106 | شهدیس | درختری که شکوه و زیباییش مانند شاه است، شاهزاده خانم |
107 | شهرآرا | آراینده شهر، کسی که زیباییش شهره شهر است.. |
108 | شهراز | راز بزرگ، راز شکوهمند |
109 | شهربانو | ملکه، بانوی شهر، نام یکی از دختران یزدگرد پادشاه ساسانی و همسر حسین (ع) |
110 | شهرزاد | زاده شهر، نام دختری زیبا که داستانهای هزار و یک شب از زبان او نقل شده است. |
111 | شهرگل | گل شهر |
112 | شهرناز | از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی و مادر سلم و تور فرزندان فریدون پادشاه پیشدادی |
113 | شهرو | نام زنی زیبا در منظومه ویس و رامین، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و اداره کننده ایران در زمان کودکی شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی |
114 | شهرویه | نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی |
115 | شهزاد | شاهزاده ، فرزند شاه یا از نسل شاه ، عنوانی برای امام زاده ها |
116 | شهناز | موجب فخر و نازش شاه، نام یکی از لحن های قدیم موسیقی ایرانی، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، نام خواهر جمشید پادشاه پیشدادی |
117 | شهنواز | مورد نوازش شاه قرار گرفته |
118 | شهین | مرکب از شه (شاه) + ین (پسوند نسبت) |
119 | شیبا | شیوا آشفته، پریشان |
120 | شیدخت | دختر خورشید |
121 | شیدر | آن که چهره ای زیبا و درشان دارد. |
122 | شیدرخ | خورشید رخ، زیبا رو، بانویی که چهره اش چون خوشید درخشان است. |
123 | شیده | روشنایی، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی |
124 | شیرزن | زن شجاع، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان افراسیاب تورانی و کیخسرو پادشاه کیانی |
125 | شیرین | مطبوع، دلنشین، زیبا، گرامی، عزیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی |
126 | شیرین بانو | بانوی زیبا و دلنشین انتخاب اسم دختر |
127 | شیرین جهان | مرکب از شیرین (مطبوع، دلنشین) + جهان، نام دختر فتحعلی شاه قاجار |
128 | شیرین دخت | دختر زیبا |
129 | شیرین گل | گل زیبا |
130 | شیفته | عاشق، دیوانه، مجذوب، مجنون |
131 | شیلان | چیلان، عناب |
132 | شینا | شناوری، سعی و کوشش جد و جهد |
133 | شیناب | شینا، شناوری، سعی و کوشش جد وجهد |
134 | شیناز | شناز، لطیف و نازنین، مرکب از شی (شبنم) + ناز |
135 | شیوا | فصیح، بلیغ، رسا |
136 | شیوه | روش، قاعده، حالت، وضع |
نظرات (0)